دخترعزیزم مهدیسدخترعزیزم مهدیس، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
مهرسانازممهرسانازم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

ماه وخورشید مامان وبابا

روزهای زیبای اسفندباماه وخورشید مامان وبابا

1392/12/11 11:34
نویسنده : احسانه
566 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دخترهای نازم عزیزهای دلم

الهی قربونتون برم نفسهام من پیش خودم قرارگذاشته بودم بیام هر هفته از

خاطرهاتون بنویسم ولی انقدر این روزها سرم شلوغه

که حسابی شرمنده شما گل دخترهام میشم

امیدوارم روزی برسه که دیگه خود مهدیس بتونه بنویسه ومن خیالم راحت بشه

 اگر خودمم نمیتونم بیام حداقل یکیتون  هست خاطرهای این

روزهای قشنگ رو به ثبت برسونه

 

 

خلاصه جونم براتون بگه که حسابی این روزها سرم شلوغه از طرفی ماه بهمن

تموم شد ووارد ماه اسفند شدیم

ماهی که با ورود بهش میفهمیم نزدیک عید شده همه دل نگران عیدوکارهای

عیدهستن ماهم همین طور حسابی مشغول خرید لباس

خرید برا شب عید هستیم  آخه من هرسال اول خرید  برا عید میکنم بعد

 سرفرصت مشغول تمیز کردن خونه وجمع وجور وسایل میشم

خلاصه که امسال نسبت به سالهای پیش یه 1هفته ای زودتر خریدهامون

انجامم دادیم به قول مهدیس مامان ذوق داریمچشمک

 

از این حرفهابگذریم جونم براتون بگه که مهدیس جونم شما دوباره گوش دردت

 شروع شد وحدود 5روز نرفتی مدرسه دوباره بردمت

دکترخودت وگفت گوشت عفونت شدیدداره وباز دارو وبازشماگریه

ونههههههههههههههگریه

عشق مامان چیکارکنم توهنوزکه هنوز هست باخوردن دارو مشکل داری ومنم

 مجبورم با دادوفریاد بهت دارو بدم        

        Equipment Capsule Red icon                 خداکنه زودزود این

 

اخلاقت عوض بشه ومثل مهرسا عاشق خوردن دارو بشی آخه مهرسا

فسقلی تامیخوام به مهدیس دارو بدم میدو میاد ومیگه( اده اده)

یعنی به من هم دارو بده . من هم یه قاشق کوچیک میارم وکمی بهش دیفن

میدم خواستم یه دفعه سرشما نازنازی خانم کلک بزنم

وجایی دارو اب بدم که شروع کردی به گریه ومتوجه شدی یعنی کلا عاشق

تلخی ومزه دارو هستی این هم یه جورش دیگه .

 از کارهای این روزهای مهرسا جونم بخوام بگم که حسابی شیرینی کاری یاد

گرفتی ومارو سرگرم کردی اول ازهمه صبح که

 ازخواب پامیشی میدوی میری سمت کنترل تلویزیون ودی وی دی ومیاری به

من یا بابا  میدی ومیگی( ازا) یعنی بزار اونهم چی

سی دی خاله شادونه به قول مهدیس که دیروز میگفت مامان دلم میخواد این

سی دی خاله شادونه رو خرد کنم دیگه صداش رومخم

هست  من وبابا هم کلی متعجب از این حرف زدن شما

بعد ازاون حدود 1ساعتی با خاله شادونه سرگرمی ولی درهنگام پخش اون به

 خراب کارهای خودت همجنان مشغولی به قول گفتنی

یک ربع اولش ارومی ولی بعدش اتیش میسوزونی اول ازهمه میری سراغ جای

کشها وگلسرهای مهدیس وازاتاق میاری بیرون

وشروع میکنی دور کل اتاق ریختن باید تادونه اخرش هم ازجاش دربیاری تابهت

هم حرفی بزنم میگی (چیه چیه )انچان بامزه میگی

که دلم میخواد گازت بگیرم ومن هم که بچه ذلیل تسلیم شما وروجک میشم

ودیگه حرفی باقی نمیمونه

بعد میری سراغ لگوهات ویکم با اونها سرگرمی وقتی از بازی با اینها خسته

میشه میری سمت دوچرخه ات واشاره میکنی سوارت

کنم (ایاایا) که اگر مهدیس  جونم خونه باشه من شانس اوردم وگرنه مجبور

حدود نیم ساعت شما فسقلی خانم رو دوراتاقها بچرخونم

که دراین زمان

هست که کفری میشم آخه کمتر از نیم ساعت هم قانع نیستی وبعد که

خسته بشی میری سمت اتاقتون وصدام میکنی (ما ما)من هم

متوجه میشم میخوای بااسبا ب بازیهای داخل کشو بازی کنی ومیام کشو رو

باز میکنم تا بازی کنی فقط دراین مواقع  یه مشکل اونم

 میگی تواتاق پیش من بشین وکافی من برم سمت آشپزخونه یا جای دیگه

اون موقعه هست که میزنی زیر گریه تازگی هام یه جوری

گریه مکنی که حدود 10دقیقه طول میکشه این جوری نبودی ولی نمیدونم

چقدر حساس شدی ودیگه کلا ازبازی کردن پشیمون میشی

وآویزون من هستی تا زمانی که بهت ناهار بدم ولالا کنی ودوباره بعدازظهر

تکرار کارهای شما فقط بااین تفاوت زمانی که مهدیس

خونه هست ومشغول نوشتن مشقهاش هست شما کمی آرومتری چون یه

مداددستت میگیری وکتابت رو خطخطی میکنی

دیگه این که شمانازنازی خانم تاصدای اذان رو میشنوی دستهات رو بلند

میکنی ومیگی الاااااااااا.به زبون خودت صلوات میفرستی

راستی این بگم شما دندون کرسیت هم دراومد

 

http://zibasaz.niniweblog.com/

 

هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا دیگه خانم خانم ها بزرگ شده

خلاصه که حسابی روز وشبهامون با وروجک بازیهای شماها  وشیطونیات

میگذره .قلب

مهدیس جونم شما هم  تواین هفته نشانه (ه)رو یادگرفتی ودیگه میتونی اسم

خودت ومهرسا روبنویسی

 

 به خاطر همین یه جعبه شیرینی

گرفتی بردی کلاست  وپخش کردی بین  دوستانت

خب این هم از کارهای شما وروجکها الان هم برم تا کمی به کارهام برسم اگر

وقت بشه میام ویه تعداد عکس از این روزهای شما

نازنازیها میزارم فعلا بای بای تابعدبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

میترا
19 اسفند 92 18:09
افرین به این دختر باهوشمان
میترا(مامان مهران)
26 اسفند 92 19:32
گشت گرداگرد مهر تابناک، ایران زمین / روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین ای تو یزدان، ای تو گرداننده ی مهر و سپر / برترینش کن برایم این زمان و این زمین پیشاپیش عید نوروز بر شما مبارک
میترا(مامان مهران)
30 فروردین 93 20:49
مهم نیست در چه سنی باشم ، هر زمان چیز جدید یاد میگیرم دلم میخواهد فریاد بزنم : مامان بیا نگاه کن ! گلم روزت مبارک
میترا
8 اردیبهشت 93 12:35
گفت رها کن رفیق را تا به تو دنیا دهم گفتم که یک موی رفیق را به کل دنیا ندهم گفت در عوض او ، تو دنیا داری گفتم که با عشق رفیق است که دنیا دارم