دخترعزیزم مهدیسدخترعزیزم مهدیس، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
مهرسانازممهرسانازم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

ماه وخورشید مامان وبابا

اتفاقات ماه بهمن ماه وخورشید مامان وبابا

1392/11/12 10:44
نویسنده : احسانه
424 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام به نازدخترهام تاج سرهام دیگه مامان نمیتونه بیاد زود زود وب

براتون بنویسه از بس مشغول

شمادوتافسقلی هستم

دیگه متوجه نمیشم که روزم کی  شب میشه وشبم  کی روز

کل روزهای هفته درگیر درس مهدیس جونم آخه درسهای ریاضیت به جاهای

سخت سختش رسیده وباید باهات بیشتر تمرین کنم

یه روز جمعه هم که خونه هستیم یا باهم میرم گردش یا استراحت میکنیم

خلاصه که حسابی درسهای شما فسقلی خانم وقت گیر راستی این  روتایادم

نرفته بگم شماخانم خانوما کارنامه ترم اولت هم گرفتی که

نمره ای توصیفی که داخل کارنامه هست خداروشکر تمام درسهات رو بسیار

خوب گرفتی

 الهی قربونت برم  قلببااین که من خیلی وقت نمیکنم باهات سروکله بزنم بازهم

هوشت خوبه ومعلمتون گفته مهدیس تو مدرسه

بهترین شاگردم  هست . ازخدای مهربونم میخوام شما مامانی همیشه تو تمام

مراحل زندگیت مثل الان موفق باشی (الهی آمین یارب العالمین)

جونم براتون بگه از شیطونیهای مهرسا فسقلی که 1ساله شده وحسابی

آتیش میسوزنه

مهرسا برعکس تمام بچه های همسن وسال خودش رفتار میکنه که من علت

تمام این کارهاش میدونم به خاطر اینکه بامهدیس

زیادبازی میکنه وتوخاله بازیهای مهدیس یکی ازشخصیتهای بازیش میشه

اندراحوالات این روزهای مهرسا هم باید بگم که یاد گرفتی وبعضی حرفهارو

میگی مثلاتا بابایا مهدیس رو میبنی یا ازخواب پامیشی

ومن رو میبینی صدامیزنی عزیزم البته با زبون خاص خودت که اولین بار من

متوجه شدم بعد ازمن هم باباومهدیس متوجه منظورت

شدیم ازبس من توخونه به شما ومهدیس میگم عزیزم این حرف من شده تکه کلامت

یه حرف دیگه که خیلی تکرار میکنی اده اده یا ای چیه ؟

تازمانی هم که ماجوابت روندیم یا به مقصودت نرسی حسابی پامیکوبی زمین

وگریه میکنی .گریه

تازگیهام سرتنها چیزی که لجبازی میکنی بازی گوشی موبایل هست اونم

بازی پو

تا مهدیس گوشی دست میگیره شما جیغ جیغ میکنی اده اده ومهدیس بیچاره

هم همیشه باید بره یایواشکی بازی کنه یاتسلیم خواسته شما

بلا خانم  بشه این هم از روزگارماچشمک

امروزهم  مهرسا جونم شما 6و30دقیقه صبح پاشدی طبق

روزهای دیگه که صدامهدیس رو میشنوی که میره مدرسه شماهم پامیشی

وبه قول باباحامدمیگه شماوروجک پامیشی آبجی رو راهی

کنی منم تا دیدم خوابی ازموقعیت استفاده کردم  واومدم برا نوشتن الان هم 

چون یه ذره هم تب داشتی ومن بهت دارواستا  دادم  که

خداکنه زود زود تبت تموم بشه وخوب خوب بشی

الان دیگه برم برا گذاشتن عکسهای این روزها ی که گذشته فعلا بای بای تابعدبای بای

 

18

 

 دوست دارم این رو بدونید مامان احسانه عاشق شما دوتاست وبه

 

عشق شماهاست که زندگی میکنه دوستون دارم اندازه یه دنیا

 

عشق عشق عشق کلاسیک تصویر زمینه تلفن همراه

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

میترا
13 بهمن 92 16:15
خسته نباشی خانمی افرین به این دختر درس خونمون ممنون عزیزم دوست خوبم
مامان بهار،مهرنگار
13 بهمن 92 20:45
الهی گل دخترمون زودی تبش خوب بشه.آفرین مهدیس با هوشم ممنون عزیزم ازدعای شما